مترجم اول

ترجمه متون حقوقی، ترجمه مقاله ، ترجمه کتاب و... با مناسبترین هزینه و بهترین کیفیت

مترجم اول

ترجمه متون حقوقی، ترجمه مقاله ، ترجمه کتاب و... با مناسبترین هزینه و بهترین کیفیت

جوک

کشیش یک کلیسا بعد از یه مدت میبینه کسانی‌ که میان پیشش برای اعتراف به  

 

گناهانشون،... معمولا خجالت میکشن و براشون سخته که به خیانتی که به 

 

 همسرشون کردن اعتراف کنند، 

برای همین یه یکشنبه اعلام میکنه که از این به بعد هر کی‌ می‌خواد بیاد به خیانت به 

 

 همسر اعتراف کنه برای اینکه راحت تر باشه، به جای اینکه بگه خیانت کردم بگه زمین 

 

 خوردم. 

ازاین موضوع سالها می‌گذره و کشیش پیر می‌شه و میمیره، کشیش بعدی که میاد بعد 

 

 از یه مدت میره سراغ شهر دار و بهش میگه: من فکر کنم شما باید یه فکری به حال 

 

 تعمیر خیابونهای محل بکنین، من از هر ۱۰۰تا اعترافی که میگیرم ۹۰ تاشون همین 

 

 اطراف یه جایی خوردن زمین.

شهردار هم که دوزاریش میفته که قضیه چی‌ بوده و هیچ کس جریان رو بهش نگفته از 

 

 خنده روده بر میشه. کشیشه هم یک کم نگاهش میکنه وبعد میگه، ‌هه ‌هه ‌هه حالا 

 

 هی‌ بخند ولی‌ همین زن خودت هفته‌ای نیست که دست کم ۳ بار زمین نخوره 

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

 

 3 دلیل برای لزوم افزایش حقوق!!!

خدمتکاری به خانم خانه ای که در آنجا کار می کرد،تقاضای افزایش حقوق داد.

خانم خانه که خیلی از این موضوع ناراحت بود، تصمیم گرفت با خدمتکار صحبت کند.

خانم خانه پرسید:

«ماریا، چرا می خوای حقوقت افزایش پیدا کنه؟»

ماریا جواب داد:

«خوب، می دونید خانم، سه دلیل برای اینکه حقوق من باید افزایش پیدا کنه وجود داره!!!»

«اولین دلیل اینه که من بهتر از شما اتو می کنم!»

خانم خانه پرسید:

« کی گفته که تو بهتر از من اتو می کنی؟»

ماریا جواب داد:

«همسرتون این طور می گه!»

خانم خانه گفت:

«اوه!!!»

ماریا ادامه داد:

«دلیل دوم اینه که من بهتر از شما آشپزی می کنم!!!»

خانم خانه با اندکی ناراحتی گفت:

«مزخرفه! کی گفته آشپزی تو بهتر از منه؟؟؟»

ماریا گفت:

«همسرتون این طور می گه!!!»

خانم خانه گفت:

«اوه!!!»

ماریا ادامه داد:

«دلیل سوم اینه که من برای عشقبازی بهتر از شما هستم!!!»

خانم خانه با عصبانیت زیاد فریاد کشید:

«آهان!!! این رو هم حتماً همسرم گفته، آره؟؟؟»

ماریا پاسخ داد:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.


.

.

.

.

.

.

.


«نه خانم! راننده ی شخصی تون این طوری می گه!!!»

خانم خانه پاسخ داد:

«آهان، باشه، باشه. راستی چقدر دوست داری به حقوقت افزوده بشه؟؟؟» 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

 

ـسه نفر میرن دزدی! صابخونه بیدار میشه و دزدا میرن هر کدوم تو یه گونی قایم میشن! صابخونه 

 

 میاد و به گونی اول لگد میزنه... صدای نون خشک در میاره! به دومی لگد میزنه ... صدای گردو در 

 

 میاره! به گونی سوم لگد میزنه ... هیچ صدایی در نمیاد ... دویاره محکمتر لگد میزنه ... باز صدا 

 

 نمیده!؟ دفعه سوم که لگد میزنه یارو با عصبانیت میاد بیرون میگه بابا ... آرده ، آرد ... آرد صدا 

 

 نداره! میفهمی؟ :))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد